نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

نگارم دخترم

نگار و دکتر رفتن

چند روز پیش دوباره حساسیت نگار شروع شد و طبق روال ترشحات بینی .می خواستم ببرمش دکتر اما خیلی می ترسید .به هر حال مرخصی گرفتم و بردمش دکتر،جلوی اتاق دکتر گریه و زاری همیشگی نگار شروع شد،خلاصه جیغ و داد و.... من مونده بودم که این بار چه جوری ببرمش داخل اتاق معاینه آخه من تا اونروز هر کلک روانشناسی که توی کتابا خونده بودم و زده بودم اما نتیجه نداشت. بالاخره به جدیدترین روشی که یاد گرفته بودم متوسل شدم و بهش گفتم اگه بخوای گریه کنی باید تنها بری پیش آقای دکتر اما اگه ساکت باشی با خودم می ریم،حالا کدومو می خوای؟جواب معلوم بود و کلک منم جواب داده بود . نگار اونروز با اون کلک من کاملا با دکتر آشتی و آتش بس کرد،تازه کلی هم شیرین زبون...
31 تير 1392

روزه گرفتن از نظر نگار

شب اول رمضان که شد به نگار گفتم که عزیزم از فردا ماه مبارک رمضان شروع میشه و همه روزه می گیرن. نگار گفت مامان روزه یعنی چی؟گفتم یعنی از اول صبح تا هوا تاریک بشه باید هی چیزی نخوریم .گفت آخه واس چی نخوریم؟گفتم به خاطر اینکه بعضی آدما فقیرن و چیزی ندارن که بخورن ما هم روزه می گیریم تا بفهمیم گرسنگی چقدر سخته و حال اونا رو بفهمیم و به اونا کمک کنیم .نگار گفت مامان منم روزه بگیرم؟گفتم آره عزیزم شما روزه کله گنجشکی بگیر .گفت باشه می گیریم هیچی هم نمی خورم اما تو تند تند واسم بستنی می خری؟   ...
25 تير 1392

کتک خوردنات

نگار عزیزم نمی دونم باید ازت ناراحت باشم یا خوشحال باشم از اینکه اینقدر صبور و مهربونی. ولی مطمئنم وقتی یه بچه دیگه داره تو رو می زنه ازت عصبانی ام،از اینکه چرا نمی تونی از خودت دفاع کنی ناراحتم، مثل دیشب که هلنا تو رو زد و تو فقط گریه کردی.   ...
25 تير 1392