نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

نگارم دخترم

من و آرزوی من

    درختان می گویند بهار پرندگان می گویند، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان ها می گویند "خوشبختی" امّا همه ی ما در یک چیز شبیهیم، در طلب نور ! ما نه درختیم و نه خاک. پس خوشبختی را با علم به همه ی ضعف هامان در تشخیص، باید در حریم خودمان جستجو کنیم �...   ...
18 دی 1392

خبر خبر

دوستای وبلاگی یه مطلب راجع به روانشناسی نقاشیها تو صفحه ١٥وبلاگم گذاشتم که خوندنش خال از لطف نیست . واحد تبلیغات وبلاگ نگار ...
7 دی 1392

ماجرای تعطیلات

سلام دوستای خوبم . امروز شنبه و من هنوز مطمئن نیستم که به این مسافرت می ریم یا نه ؟!!!هم دلم می خواد برم و هم به علت پاره ای مسائل راضی به رفتن نیستم . نگار که عاشق رفتنه .اونجا تا توان داره میدوئه و می خونه و با بهار دخترخالش بازی میکنه .تو دل من اما .... و اما پنج شنبه و جمعه :طبق روال عادی تمام تعطیلات که یا ما خونه عمو مجید هستیم یا اونا خونه ما،ما رفتیم خونه برادرشوهرم و دو برادر عین لیلی و مجنون جفت شدن و انگار نه انگار که کس دیگه ای هم وجود داره ،نگار و زینب هم یا قهر بودن یا آشتی که البته بیشتر قهر بودن چون خیلی سر به سر هم میذارن،من و جاریم هم این وسط و دلمون می خواد که هم پدرها و هم دخترها رو بزنیم تا ما مظلو...
7 دی 1392

خودت باش و بدون مقایسه منحصر به فرد باش

روزگاری در یک جنگل زیبا، حیوانات تصمیم گرفتند برای فرزندان خود مدرسه ای دایر کنند. به همین دلیل برای تدوین برنامه درسی یک روز دور هم جمع شدند. در این جلسه خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشد. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز به برنامه درسی اضافه شود. ماهی هم به آموزش شنا اصرار داشت و سنجاب نیز مصرانه تاکید می کرد که بالا رفتن از درخت نیز باید در این آموزش های مدرسه قرار بگیرد. شورای مدرسه با رعایت همه پیشنهادات دفترچه راهنمای تحصیلی مدرسه را تهیه کرد و بعد قرار شد که همه حیوانات درس ها را یاد بگیرند. خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت، زمین می خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از ای...
4 دی 1392

مهد و تعطیلی دوباره

بازم امروز مهدها رو تعطیل کردن و ما هم چون امروز  بابای نگار امتحان داشت  دیشب تلوزیون ندیدیم و صبح کله سحر با نگار راهی مهد شدیم با دیدن در بسته مهد شوکه شدم :آخه امروز من نگار رو کجا بذارم ؟ ناچارا رفتیم آزمایشگاه و بعد از تماسهای فراوون با مدیر مهد قرار شد یکی از مربی های مهد بیاد و یواشکی از لای در نگار رو بگیره و ببره تو مهد نگه داره ،بازم خدا خیرشون بده . من نمی دونم وقتی دولت داره مهدها رو تعطیل می کنه به این فکر نمی کنه که مامانای این بچه ها سر کارن و بچه ها تعطیل، اونوقت کی باید اینا رو نگه داره؟بیرون از آلودگی هوا مریض می شن ،تو خونه از تنهایی و خطراتی که داره و بعظیها هم مثل من مجبورن بچه ها رو ببرن محیط کار(آزم...
4 دی 1392