نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

نگارم دخترم

پیشنهاداتی که فاز زندگی شما را دگرگون خواهد کرد

در طول یک هفته، چند بار می شنوید اطرفیان، از آدم های دور و نزدیک به خوشحالی به شما می گویند: "از شما انرژی مثبت می گیرند". اگر کمتر از ۴ بار در هفته این جمله را می شنوید باید نسخه رفتاری تان را عوض کنید چون شخصیت شما شبیه جغد کارتون چوبین است با آن جمله معروفش: "یه خبر بد!" این نگاه منفی اول در زندگی خودتان تاثیر می گذارد ... و بعد در زندگی اطرافیانتان. اگر می بینید چند صباحی است چرخ زندگی به نفع شما نمی چرخد، نسخه پیشنهادی ما را رعایت کنید و فاز زندگی تان را از منفی به مثبت تغییر بدهید. 1. لبخندتان را از دیگران دریغ نکنید. در طول یک روز بارها با آدم های مختلف چشم در چشم می شوید؛ آدم هایی که هیچ نقشی در زندگی شما ندارند. در این لحظه ...
13 بهمن 1392

کمک در روزگار پیری

دیشب تهران باد شدیدی میومد و باعث شده بود که کل دود بخاری اتاق نگار برگرده تو اتاق .ما هم نگار رو بردیم پیش خودمون .نزدیکای صبح نگار منو بیدار کرد و گفت :مامان مامان. گفتم :بله مامان جان گفت :مامان وقتی تو پیر شدی و به من گفتی برو برام آب بیار من گوش می دم و زود می رم میارم ! منم حالت و گفتم آفرین دختر گلم . بعد نگار گفت :مامان حالا من آب می خوام تو بلند شو برام بیار . حالا من از صبح دارم فکر می کنم که این منطق رو ساعت ٤ صبح از کجا پیدا کرد و گفت .شما فهمیدید به من هم بگید ولی خیلی از صبح خندیدم که چطور می خواست منو گول بزنه تا براش آب بیارم . ...
12 بهمن 1392

چگونه بعد از ده سال عاشق هم باشیم

نمی خواهیم رویا ببافیم. ما هم می دانیم که بعد از گذشت یک دهه از زندگی مشترک شما، خیلی چیزها مثل روز اول نمی ماند. روزهای اول عاشق شدن، هیچ کاری برایتان سخت نیست. لبخند زدن بخشیدن یا هر روز عاشق تر شدن در آن روزها از هر کاری آسان تر است اما هر سال که از ازدواج تان می گذرد، سادگی این اتفاقات هم کمتر می شود. با این وجود، شما می توانید بعد از گذشت چند دهه از زندگی مشترک تان، باز هم آرام و عاشق بمانید. کافی است با چند راه ساده تزریق انرژی به زندگی مشترک تان آشنا شوید و با کمک این میانبرها، غباری که در این سال ها روی زندگی تان نشسته را پاک کنید. ۱. به یک ریسمان چنگ بزنید حرف ما نیست. محققان می گویند زوج هایی که پایه های اعتقادی شان محکم تر ا...
12 بهمن 1392

جدا خوابیدن نگار

دیشب نگار خودش پیشنهاد داد که می خواد تو اتاق تنها بخوابه .این در حالیه که ما مدتهاست داریم رو مغزش کار می کنیم که جدا بخوابه اما هزار تا دلیل فلسفی و علمی آورده که نمی شه ،اما دیشب خودش پیشنهاد داد و من هم بعد از کلی درست کردن جای خواب گل منگلی و جینگیلی مستون اونو بردم  تو اتاق و براش انواع قصه های تشویقی و کودکانه براش گفتم تا اینکه ساعت دو نیمه شب خوابش برد.و صبح هم با کلی افتخار بیدار شد . از وقتی بیدار شد اولین فخر رو به باباش فروخت که من بزرگ شدم .بعد از رسیدن به مهد شروع کرد هر مربی یه بچه ای می دید شروع می کرد  از افتخارات بزرگ شدنش می گفت . و بدین ترتیب دختر من از دید خودش بزرگ شد.   ...
8 بهمن 1392

بدون عنوان

  خدا همین جاست...   خدا همین جاست؛ نیازی به سفر نیست خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد خدا در جمله ی عجب شانسی آوردم است خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو :: :: خداوند کلیدهای گنجینه های خویش را در دستان تو گذاشته است چرا که به تو اجاز ه داده است که از او بخواهی . پس هرگاه بخواهی می توانی درهای نعمتش را با دعا بگشایی و ریزش باران رحمتش را طلب کنی . . . :: :: آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر...
7 بهمن 1392

بدون عنوان

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود … بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!حسین پناهی ...
6 بهمن 1392

بدون عنوان

این نگاره وقتی که یه دنیا اومد و با خودش یه عالمه شادی به ما داد می گن وقتی یه بچه به دنیا می یاد با خودش یه دنیا برکت و شادی می آره . تولد نگار برای من و باباش یه فرصت بود برای محک زدن خودمون و توانایی هامون.راستش تا قبل از به دنیا اومدنش هردوی ما فکر میکردیم که داشتن یه بچه و بزررگ کردن اون کار سختی نیست و ما می تونیم با داشتن حوصله یه بچه خوب و با ادب و همه چی تموم داشته باشیم،اما درست دو روز بعداز به دنیا اومدنش فهمیدیم که سخت در اشتباه بودیم،همینطورکه روز به روز بزرگ شدن نگار ما رو شگفت زده و خوشحال می کرد،نیازهایی که روز به روز به تعدادشون اضافه میشد و گاهی فراتر از فکر ما بود،باعث شد که...
6 بهمن 1392