نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

نگارم دخترم

تیر و رمضان ما

بازم ماه رمضان و سحرهای بیدار امسالم خدا بهمون توفیق داد که یه ماه رمضون دیگه زنده باشیم و دعای سحر بخونیم .یه شب قدر دیگه الهی العفو بگیم و یه عید فطر دیگه والمسلمین عیدا . فردا شاید عید باشه و شایدم نباشه .من که خیلی از تموم شدنش ناراحتم .نه اینکه فکر کنید می خوام خودمو مومن جلوه بدم .نه .ولی تو این ماه یه امیدهایی دارم که تو ماههای دیگه احساسش نمی کنم .درست مثل محرم که یه عشقی توشه که تو هیچ ماه دیگه ای نیست . امسال ماه رمضون خوبی بود .خدا بهم اجازه داد که یه بار دیگه سر سفره محبتش بشینم .تنها حسرت این ماهم این بود که کاش بازم نزدیک اذون صدای ربنای شجریان رو بشنوم . نگار امسالم کلی خاطره از خودش به جا گذاشت .مثلا تا وقتی بستنی...
5 مرداد 1393

بدون عنوان

سلام دوستان . امروز وب ما یکساله شد . ممنونم که یکسال دوستی پرمهرتون رو به ما هدیه کردید. من و دخترم نگار به همه شما دوستای عزیزمون می گیم که : خیلی دوستتون داریم . شما هم دوستیتون رو از ما نگیرید. ...
13 تير 1393

هنرنمایی مامان نگار

این عکسا اوج هنرنمایی منه .البته ببخشید من اصلا آدم هنرمندی نیستم .این عکسا رو برای تم تولد نگار که 25 خرداده گرفته بودم .بعد یهویی تصمیم گرفتم که این بلاها رو سرشون بیارم . خیلی برنامه برای تولد امسال نگار داشتم که همه رو نگار به خواست خودش تغییر داد و گفت که می خواد تو مهد تولد بگیره ،چون همه دوستاش تو مهد تولد گرفته ان .اما من زیاد خوشم نمیاد .اما از اون جایی که تولد اونه نه من و اونه که باید برای جشن خودش تصمیم بگیره منم قبول کردم و برای یه جشن توی مهد خودم رو آماده می کنم . و اینم عکسا :       اینجا خیلی ترسیدم ،چون بزغاله های شیطون می خواستن منو بخورن ...
13 خرداد 1393