عرفه در مشهد
امسال رو خدا توفيق داد كه تو روز عرفه مشهد باشيم .چند روزي كه به سرعت باد گذشت .خيلي خوب بود انگار از تمام دنيا جدا شده بوديم .زيارت امسال با وجود خانم كرماني كه تمام صحن ها رو به خوبي ميشناخت و بلد بود حال و هواي ديگه اي داشت .خانم كرماني مربي نگاره كه تو اين سفر با ما بود .به نگار كه خيلي خوش گذشت .اونقدر كه اصلا اجازه عكس گرفتن به ما نمي داد .چون بهار دختر خواهرم باهاش بود و اين دو تا وروجك حسابي با هم بازي كردن و شبانه روزي از فرصت ها استفاده كردن .
زيارت امسال از اون جهت خوب بود كه تونستيم تو تمام صحن ها نماز بخونيم و توي مسجد گوهرشاد نماز تهيت و زيارت بخونيم .جاي همه دوستان خالي بود .من براي همه دوستان اونجا هم نماز زيارت خوندم و هم نماز حاجت .ايشالا كه عرفه بعد همه حاجت روا اونجا باشيم.
روز جمعه صبح دعاي ندبه عالي بود .براي نماز ظهر كه رفتيم صف نماز جمعه بود ما هم كه به خطبه نرسيده بوديم نماز رو فرادا خونديم .حدود ده دقيقه توي ايوون طلا وقتي درهاي حرم بسته شد و صف نماز هم از عقب تشكيل شده حدود بيست نفر تو ايوون طلا تنها بوديم .خلوت بود و ماهم از فرصت استفاده كرديم و به جاي همه دوستان نماز زيارت خونديم .
روز عرفه هم كه از صبح رفتيم حرم تا هم نگار نذرش رو به دفتر نذورات بده و هم من سكه قديمي يادگار مادربزرگم رو از طرف خودش به موزه آستان قدس تقديم كنم .بعد از كارا رفتيم براي نماز و دعا .
جاي همه خالي بود .بهترين لحظات بود براي من .اول دعا هوا خيلي گرم بود و منم دنبال يه سايبون براي نگار و بهار كه گرمازده نشن اما آخراي دعا از سرما بچه ها رو به تمام چيزهايي كه داشتيم پوشونديم .
اين چند روز براي ما خيلي خوب بود اما براي نگار و بهار بهتر .چون هرچي خواستن خريدن و هر چي خواستن خوردن .توي قطار رفت و برگشت هم حسابي سر همه رو گرم كرده بودن .
يه چيز بامزه اين بود كه من تعريف سقاخونه رو براي نگار كرده بودم و روز اول هم رفتيم و از سقاخونه بهش آب دادم بعد از اون تو هر صحني آب خوري مي ديد مي گفت مامان سقاخونه برم آب بخورم .يه روز اونقدر آب خورده بود كه با بيچارگي به دستشويي رسيد .
ما توي مشهد نتونستيم زياد عكس بگيريم هم به خاطر بازيگوشي نگار و هم به خاطر اينكه من ميخواستم از فرصت كاملا استفاده كنم و به حال دلم برسم .اما چند تا عكسي رو كه گرفتيم براي يادگاري مي ذارم .
پنجره فولاد موقع نماز صبح
سقا خونه و عشق نگار
چادر پوشيدن دختر ما و رفتن براي زيارت
توي موزه نگار خانم قهر كرد و هر كاري كردم رو به دوربين نموند
صحن ايوون طلا و خلوت ما
اينم نگار پشت در ورودي حرم
حرم موقع نماز ظهر .اين عكس رو نگار گرفته
نگار و بهار بعد از نماز مغرب و عشا
اول دعاي عرفه و زير سايبون رفتن نگار
آخر دعا و خواب
اينم بعد از دعا و موقع نماز مغرب
مسجد گوهرشاد و نماز تهيت مسجد
چراغوني حرم تو شب عيد قربان كه خيلي قشنگ بود
پنجره فولاد
اينم از اون عكسايي كه من به خاطر حس نوستالژيش خيلي دوستش دارم .خودم سي سال پيش همچين عكسي گرفتم .البته با خانواده كه تو اولين فرصت تو وب مي ذارمش